Sunday 22 April 2012

دانش شگفت انگیز: بخش سوم


دانش شگفت انگیز
بخش سوم


مطمئناً مفاهیم جدید زیادی در دو درس اول وجود دارند، هرچند یک تلاش قابل توجه برای ساده کردن این مواد درسی صورت گرفته اما ممکن است احساس غرق شدن و سردرگمی در اصطلاحات جدید را تجربه کنید. به همین دلیل، شاید مایل باشید که دو فصل اول را یکبار دیگر مرور کنید. مواد درسی ارائه شده در این قسمت کمی فنی تا حدی خشک است اما برای راه رسیدن به هدف طراحی شده اند.


برای کسانی از شما که با نقطه ای در قلب خود برای دست یابی به پاسخ ها اصرار دارید، و چنانچه میل جدی و اشتیاق به آگاهی از این دانش عظیم (کبالا) در شما وجود داشته باشد، یعنی همان میلی که شما را به جنبش و تحرک به سمت جلو وا می دارد، آنگاه چیزی را در وجود شما بیدار خواهد کرد که در کبالا با عنوان اور مکیف /  Ohr Makif بدان اشاره می شود. شاید به خاطر بیاورید که این همان نور احاطه کننده است. این نور مخصوص، سبب افزایش میل دانشجوی کبالا برای ادراک آفریدگار می گردد. در زمان مشخص و موعد مقرر، شما کمکهای بیشتری را از معلم با صلاحیت دریافت می کنید، و همچنین با کار با دیگران، یعنی افراد با همان میل شعله ور در درونشان.  


حالا، بگذارید دوباره از اول شروع کنیم. ما فعلاً نوری را که وارد پارصوف / Partzuf شد و سپس آن را ترک کرد، رها می کنیم. چیزی که در اینجا منظور من است عبارت است از یک میل کاملشده یا کامل نشده. وقتی که نور وارد پارصوف می شود، شبیه میل تکمیل شده است، در ما احساس کمال و نیز احساس لذت به جا می گذارد. وقتی که نور پارصوف را ترک می کند، اتفاقی برعکس این حالت می افتد یعنی ما احساس ناکامی می کنیم، چنانکه گویی چیزی را از دست داده ایم. این احساس به سوی ما می آید، حتی اگر هیچ چیزی به عنوان احساس خلاء یا نبود دنیای معنوی وجود نداشته باشد. 


پس اگر لذت، اور حوخما (اور خوخما یا نور خِرَد / Ohr Hochma)، از پارصوف خارج شود، اور حصادیم (نور رحمت یا اور خصدیم /Ohr Hassadim باقی می ماند. هنگامی که لذت (اور حوخما) از پارصوف به خارج هُل داده می شود، پارصوف می داند که دقیقاً چه اتفاقی ناشی از رد کردن و پس زدن آن مقدار از لذت افتاده است. به بیان دیگر، اگر صفحه ای باشد که لذت و خوشی خود را پس بزند، اور حصادیم یا در اصطلاح همان لذت نوعدوستانه را جایگزینش کرده است. این لذت نوع اخیر، بسیار قویتر و بالاتر از لذت خودخواهانه است. کار ما این است که (چگونگی) حس کردن و دریافتن این گونه لذت را بیاموزیم.


اگر پارصوف، روح، بفهمد که نمی تواند مقداری کمتر از میزان لذت آفریدگار دریافت کند، و فقط تنها می تواند به خودش لذت ببخشد، لذت را پس می زند و رد می کند. در اینجا کاملاً مشخص است که برای اینکه واقعاً چنین تصمیمی بگیرد، باید قدری کمک نیاز داشته باشد. این کمک از طرف نیرویی مخالف می رسد - چیزی که قدرت پس زدن و رد کردن لذت را دارد. منظور دقیقاً جایی است که در آن صفحه یا پرده ای معروف به مَسَخ (Masach) وارد بازی می شود.
اگر ما صفحه ای داشته باشیم که مانع ورود نور شود، آن وقت است که ظرف شروع به دریافت نور می کند به جای اینکه  فقط، تاریکی را بپذیرد. اگر صفحه ای در کار نبود، نور به آسانی داخل می شد. در چنین حالتی نه تقابل و مخالفتی درکار بود و نه هیچ گونه دریافتی امکان داشت. شبیه شعله شمعی که با نور یک مشعل خنثی شده باشد. مثال دیگر، می تواند شخصی، بدون پرده گوش باشد. بدون پرده داخل گوش، هر صدایی ممکن است وارد گوش شود، اما دیگر عمل شنیدنی اتفاق نمی افتد. چیزی که باعث میشود تا ظرف بتواند یک صفحه را بسازد عدم وجود نور در اولین مرحله محدودیت یا منع انجام شده توسط ظرف است.


ما چندین نوع میل داریم، اما میل فقط هنگامی روحانی محسوب می شود که در ورودیه پارصوف صفحه ای قرار گرفته شده باشد. صفحه به عنوان یک نوع دریچه عمل می کند، اجازه ورود به نوری می دهد که تنها تحت وضعیت اولیه ما برای لذت دادن به آفریدگار باشد.
پس هدف اصلی اول ما، دریافت نور به داخل روح، پارصوف است. به محض اینکه نور وارد ظرف می شود، شروع به اثر گذاشتن بر آن می کند، صفت ها و ویژگی های خود را به ظرف منتقل می کند. طی این اتفاق، ما بین استعدادها و مشخصات خود (برای پذیرش) و مشخصات نور (بخشش) تفاوت احساس می کنیم. این فرآیند باعث می شود که ما از پذیرش نور احساس شرم کنیم، و همزمان نیز سبب می شود که ما خواستار همانندی با نور شویم.


اکنون باید در اینجا خاطر نشان کنیم که نور معنوی (لذت ناشی از ادراک آفریدگار) نمی تواند ماهیت ظرف را از پذیرنده به بخشنده تغییر دهد. تنها توانایی این را دارد که نیت یا قصد از دریافت نور در ظرف را تغییر دهد. یا به عبارتی به منظور و نیت بستگی دارد: آیا من بدین سبب گیرنده ام که لذت را برای خود می خواهم، یا اینکه برای خشنودی پروردگار پذیرنده ام؟


اگر ظرف، دریافت برای خشنودی آفریدگار را انتخاب کند، این وضعیت "دریافت به خاطر دادن" نامیده می شود. این وضعیتی است که در آن همه برنده می شوند. ظرف، ملخوت (Malchut)، کاملاً به لذت دریافت نور دست می یابد. همزمان، ملخوت هم خوشی و حظ را به آفریدگار باز می گرداند. این حلقه لذت، بی پایان است.


برای شرح و توضیح دیگری از این مسئله، اجازه دهید به فاز یا مرحله اول (حوخما) برگردیم. در این مرحله نور مستقیم (اور یاشار)به ظرف داخل می شود. ملخوت لذت را از اور یاشار دریافت کرد. البته، احساساتِ دهنده، این نور را باطل می کند. حتی در وضعیت ما، یعنی جایی که نور به همه راهها و شیوه ها در دنیایمان پخش و گسترده می شود، ملخوت، دوباره با به کارگیری صفحه، مَسَخ، کار مشابهی را انجام می دهد، یعنی با همه نور پر می شود، اما این بار نیتش خشنود کردن آفریدگار است. این اجازه می دهد که به نور بی انتها برسد. دیگر ابطال و فسخی در کار نیست. به علت این فرآیند (پروسه)، همه میل های آن، چه عالی ترین و چه پست ترین، به لذت و خوشی بی انتها منجر می شوند. این امر با تجلی "احساس یگانگی و کمال" معین شده است.


به یاد بیاورید که ما پنج پارصوف داشتیم که عبارت بودند از: گالگالتا،AB، SAG، MA و BON. وقتی که گالگالتا پر شد و سپس نور را پس زد، AB خلق شده و به همین ترتیب BON هم ایجاد گردید. اما این پایان کار نیست. جایی را که تابور (ناف - Tabur) نامیده شد به خاطر بیاورید، یعنی جایی که در آن پذیرش نور در ملخوت غیر ممکن بود. هدف ما اکنون اصلاح این حالت است. مسئله این است که امیال تحت تابور دارای صفحه ای نیستند، پس نمی توانند با نور پر شوند. خبر خوب این است که تنها یک بخش از این ماشین معنوی برای انجام کاری همانند طراحی شده است. این (بخش) پارصوف جدید، نکودوتِSAG  نام دارد. به چه معناست؟ معنای آن این است که پارصوف نکودوت نوعی زیر مجموعه پارصوف یا زیر پارصوف است که در هنگام وجود نور در پارصوفSAG ، پدید می آید. این پارصوف منحصر به فرد است و در حقیقت می تواند به زیر تابور برود، و همه تمایلات بسیار قوی آنجا را نیز اصلاح کند.


برای فهم چرایی این امر، لازم است که نامهای مختلف  پارصوفها را به خاطر آوریم: گالگالتا -  کتر،  AB - حوخما،  SAG- بینا،  MA- زعیر انپین و BON - ملخوت. آیا مرحله سوم موسوم به بت را به یاد می آورید؟ در این مرحله ظرف تنها خواهان بخشش است، و آن دقیقاً مشخصه و ویژگی SAG، موسوم به بینا است. بینا کمتر می تواند علاقه مند به پذیرش باشد، تنها می خواهد که ببخشد، اور حصادیم را بدون جلوگیری و نگاهداشتن آن واگذار کند تا شبیه آفریدگار شود. این امر سبب تکمیل آن به صورت مطلق برای گسترش یافتن در زیر تابور و رسیدگی و مراقبت به ظرفهایی است که نمی توانند به درستی نور را دریافت کنند.


باید همینطور به یاد داشته باشید که همه پارصوفها بر روی حافظه های (رشیموت یا صفحات بایگانی و ضبط) پارصوف قبلی ساخته می شوند. همچنین ما در این باره بحث کردیم که دو نوع رشیمو وجود دارند: رشیموی نور، موسوم به هیتلبشوت /  Hitlabshut و رشیموی میل موسوم به عاویوت (عویوت یا میل قدرتمند پذیرش / Aviut)؛ تفکیک و تجزیه به این صورت انجام می شود: گالگالتا روی رشیموت (4،4) ساخته شده؛ AB روی (4، 3)؛SA G  روی (3،2)؛MA روی (2،1) و BON روی (1،0) بنا می شوند. حال بگذارید SAG را (به عنوان مثال) بررسی کنیم. این پارصوف بر روی حافظه لذت (نور) با مقدار توانایی 3 و حافظه میلی با مقدار 2 بنا شده است. (به عبارت دیگر هر پارصوف دارای مختصاتی رشیمویی است، این مختصات از دو جزء رشیمویی تشکیل می شود یک جزء رشیموی نوری و دیگری رشیمویی میلی است، مختصه نوری SAG، 3 و مختصه میلی آن 2 است - توضیح مترجم)
همچنان که نور از پارصوف SAG خارج می شود، از طریق مراحل و سطوحی از یک پارصوف ترقی می کند که ما (در شکل 4) درباره آن مطالبی آموختیم. هنگامی که نور از بخش داخلی سطح بینای آن پارصوف خارج می شود، رشیمو هایی که باقی می مانند (با مختصات) (2،2) هستند، یعنی مقدار ترکیب دقیق و درست برای دادن و واگذاری، که برای کم کردن تا بخش زیرین تابور لازم است. و این دقیقاً اتفاقی است که می افتد.


در بخش زیرین تابور، پارصوفِ نکودوت SAG شروع به گسترش یافتن می کند و این قسمت از گالگالتا را با نور حصادیم، نور لذت ناشی از دادن، پر می کند. هدف کلی این پارصوف ارتقاء بخشیدن و ترفیع امیال اصلاح نشده به سطح خودشان و در نتیجه اصلاح آنهاست. لازم به ذکر است که هدف کلی در اینجا اصلاح و ترمیم ظرف به صورتی است که بتواند در هر جایی، از جمله منطقه زیر تابور، عمل پذیرش و دریافت را انجام دهد.


زیر تابور یعنی در مکان نیرومند ترین امیال، نکودوت SAG، گالگالتا را با نور حصادیم یعنی با لذتهای ناشی از عمل دادن پر می کند. پس این لذت ها می توانند بدون هیچ مقاومتی در پارصوف پراکنده و پخش شوند. زیر تابور، نکودوت SAG ناشی از پارصوف جدیدی هستند که شامل ده سفیرای خودش است که عبارتند از: کِتِر، حوخما، بینا، حِصِد (یا خصد)، گوورا، نِصَح، هود، یسود و ملخوت.
این پارصوف نام نکودوت SAG را دارد. بیشترین اهمیت کل فرآیند (پروسه) اصلاح در اینجاست، چون که بخشی از بینا ست که امیال اصلاح نشده را به سطح خود ارتقاء و ترفیع داده و اصلاح می کند و به روی بینا یا قسمت فوقانی آن ترقی می دهد.
از راس یا قسمت بالایی تا تابور، گالگالتا شامل این بخش ها است:

I. در سطح راس یا روش: سفیراهای کتر، حوخما و بینا
II. در سطح توخ: حصد، گوورا و تیفِرِت
III. زیر تابور در صوف (انتها): نصح، هود، یسود و ملخوت


هنگامی که نکودت SAG به زیر تابور فرود می آید و شروع به انتقال نور حصادیم به صوفِ (انتهای) گالگالتا می کند، آنها در معرض یک واکنش قوی بر بخش رشیموتِ (رشیموهای) باقی مانده در صوف گالگالتا هستند که ناشی از نوری است که قبلاً با این کلی ها پر شده است. شاید به یاد داشته باشد که اولین کاری که آفریده یا مخلوق (سطح 4) انجام می دهد این است که به طور کامل نور را جذب می کند و گالگالتا را پر می کند.


این رشیموها دارای مقدار توانایی دالت - گیمل (4،3) هستند. مقدار توانایی دالت گیمل (هیتلبشوت یا رشیموی نوری سطح 4، عاویوت یا رشیموی میلی سطح 3) بالاتر از مقدار توانایی مسخ نکودت SAG (هیتلبشوت سطح 2، عاویوت سطح 2) است. پسSAG  نمی تواند با چنین نور - میل قدرتمندی مقابله کند و لذا شروع به خواست پذیرش و دریافت آن برای خود می کند. اکنون می توانیم مرحله بینا را در پخش کردن و گستراندن نور ناشی از سطح بالا به پایین بررسی کنیم. (شکل 6 را ببینید). این مرحله یا فاز از دو بخش تشکیل شده است:

 .I در بخش نخست، نمی خواهد تا چیزی را دریافت کند و بگیرد، در حالی که عمل دادن را بدون مقاومت و مانعی انجام می دهد. این بخش گار ِبینا نام دارد و صفات دیگر خواهانه و نوعدوستانه را می دهد.


II. بخش دوم نور را به خاطر انتقال آن به به جای دیگر دریافت می کند. هرچند که در این مرحله دریافت و پذیرش صورت می گیرد اما این عمل به خاطر خودش نیست. این بخش از بینا زتِ بینا نام دارد. در اینجا اتفاق مشابهی با آنچه در پارصوف نکودوت SAG صورت پذیرفت، می افتد، که در آن صفتها و ویژگی بینا را دارا می شود:
شش سفیرای اول گارِ بینا نام می گیرند و چهار سفیرای بعدی نیز به زتِ بینا موسوم می شوند. نور قدرتمند حوخما که به گار بینا می رسد بر روی آن تاثیری ندارد؛به عبارتی به این نور بی تفاوت است. این بخش از بینا فقط می خواهد که ببخشد. هرچند، زت بینا، که مایل به دریافت نور به خاطر دادن و واگذار کردن آن به سطوح پایین تر است، ممکن است تنها مقداری از نور را دریافت کند که حاکی از عاویوت بت باشد.
اگر امیالی که به زت بینا می رسند قویتر از عاویوت باشند، میل به دریافت برای خود آشکار می شود. به عبارت دیگر، بینا به دو بخش تقسیم می شود، یک بخش که تنها خواهان بخشیدن است بدون توجه به اینکه چه می شود، و قسمت دیگر پذیرنده و گیرنده خواهد بود، اما فقط برای اینکه نور را به بخش های زیرین عبور دهد. منظور این است که زت بینا تنها برای اینکه نور را به زیر سفیراها بفرستد، عمل دریافت و گیرندگی را انجام می دهد.


*شکل 6: پارصوف نکودوت SAG


مسئله این است که هرچند زت بینا تنها خواهان دریافت به خاطر دادن است، اماهنوز عمل پذیرش (صرف) را انجام می دهد. پس هنگامی که امیال حجیم و بزرگ زیر تابور ظاهر می شوند، زت بینا نمیتواند مقاومت کند. پس در اینجا ما یک عمل محدودیت سازی را داریم که اجازه چنین پذیرشی را نمی هد. پس از انجام صیمصوم یا ضیمضوم الف (محدود سازی اولیه/ Tzimtzum Aleph)، ملخوت نمی تواند عمل دریافت همراه با اهداف موردنظر خود انجام دهد. بنابراین، به محض اینکه میلی با چنین قدرتی در زت نکودوت  SAGظاهر شود، ملخوت ترقی کرده و خود را بالا می کشد و موقعیت های خود را بر مرزی بین امیال خودخواهانه و دیگر خواهانه، در نقطه میانی تیفرت، بین گار بینا و زت بینا، قرار می دهد. این عمل ملخوت ضیمضوم بت، محدود سازی ثانویه یا دوم نام دارد. مرز جدیدی برای پخش نوری است که در امتداد این خط تشکیل شده است یعنی:پارسا (مرز، Parsa). این مرز در جلوی صیوم گالگالتا قرار گرفته است. هنگامی که نور توانسته باشد تا تنها در قسمت پایین تابور پخش شود، حتی اگر سعی بر نفوذ به زیر آن را داشته، با گستراندن پارصوف نکودوت زیر تابور، نور حصادیم به آنجا نفوذ کرده و بنابراین مسیر این انتشار و پخش نور حوخما به پارسا را هموار کرده است.


یک مکان یا جایگاه یا مقام، سفیرایی درون سفیرای دیگر است، (که این سفیرای درونی) از نظر اندازه یا بعد کوچکتر از دیگری است و می تواند در آن جابگیرد. مثالی برای این مورد عولام نکودیم/Olam Nekudim است در درون آن عولاموت (جهان ها) ABYA(اصیلوت، بریا، یصیرا، و عَسیا) قرار دارند. دنیای ما در این مکان یا جایگاه قرار دارد. اگر بتوانید به طور مطلق هرچیزی را که در جهان و کائنات قرار دارد در آورید، مکان یا جایگاه باقی می ماند. ذهن های ما نمی توانند آن را درک کنند، این در حقیقت یک فضای تهی و خالی است که نمی تواند سنجیده یا اندازه گیری شود، چونکه با ابعاد و اندازه های دیگری قرار دارد. علاوه بر دنیای ما جهانهای معنوی هم وجود دارند که ادراک یا احساس آنها غیر ممکن است زیرا آنها نیز به ابعاد و اندازه های دیگری مربوط هستند. پس، جهان اصیلوت در جایگاه گاربینا زیر تابور پدیدار می شود. جهان بریا زیر پارسا در قسمت پایینی یا تیفرت تشکیل شده است. جهان یصیرا در جایگاه سفیراهای نصح، هود و یسود ظاهر می شود. جهان عسیا، که آخرین بخشی از آن چیزی است که دنیای ما نامیده می شود، در جایگاه یا مکان سفیرای ملخوت تشکیل شده است.


چگونه ده سفیرا از پنج سفیرای: حوخما، بینا، زعبر انپین و ملخوت بدست آمده اند؟ زعیر انپین از شش سفیرا تشکیل شده که عبارتند از: حصد، گوورا، تیفرت، نصح، هود و یسود. اگر به جای زعیر انپین، این شش سفیرا را قرار دهیم، با سفیراهای کتر، حوخما، بینا و ملخوت، در مجموع 10 سفیرا بدست می آیند. به این دلیل است که گاهی اوقات از پنج یا ده سفیرا نام برده می شود.



با سپاس فراوان از دانیل عزیز که این سه بخش بسیار مهم را ترجمه کرده اند .


No comments:

Post a Comment